این روزهای من و باران
این روزها اگه بخوام از خودم و زندگی بگم خیلی تعریفی نداره و من غصه دارم البته شاید بخواد اتفاق خوبی بیفته که این اتفاقا لازمه ی اونه و به همین امید هم این غصه ها را تحمل می کنم و چون اینجا مال شخصه باران خانومه نمی خوام با از غصه ها گفتن تلخش کنم . . . و اما از باران : الان تقریبا دو هفته ای هست که خوابت از ساعت ٢ جلوتر اومده و معمولا از ١٢ تا ١ می خوابی ولی اخرش نهایت خوابت پشت هم ٤ ساعت نمیشه و گرسنه میشی که تقریبا با نماز صبح یکی میشه با نق نقات از خواب بیدار میشم همونطور خوابینی بهت شیر میدم و وقتی خوب سیر شدی پوشکتو عوض میکنم اون موقع هست که انگار نه انگار که ٥ صبحه سرحال می خندی و میخوای بازی کنی و من هم که گیج خواب . تا نمازمو دعا...
نویسنده :
نفیسه
0:24